دانشگاه تهران
دانش گیاهپزشکی ایران
2008-4781
2423-7868
43
1
2012
05
21
ارتباط بین تولید سیانید هیدروژن و سیدروفور در سودوموناد های فلورسنت ریزوسفر گندم با افزایش رشد گیاه
1
12
FA
سمیه
الوانی
دانشجوی دکتری فردوسی مشهد
somaye5778@gmail.com
حمید
روحانی
استاد فردوسی مشهد
hrouhai@yahoo.com
عصمت
مهدیخانی مقدم
دانشیار فردوسی مشهد
mahdikhani@um.ac.ir
10.22059/ijpps.2012.28640
غالب باکتریهای ریزوسفر به خصوص سودوموناد های فلورسنت به وسیله ترشح متابولیت های مختلف مثل سیانید هیدروژن و سیدروفورها باعث افزایش رشد گیاه میشوند. جهت بررسی اثر این ترکیبات روی رشد گندم، نسبت به جداسازی و شناسایی سودومونادهای فلورسنت ریزوسفر گندم در استانهای خراسان اقدام گردید. سپس این جدایه ها برای تولید سیانید هیدروژن و سیدروفور به ترتیب با روش آلستروم و کاستاندا مطالعه شدند. با توجه به نتایج بررسیهای آزمایشگاهی تعداد 16 جدایه از 130 جدایه باکتریهای سودوموناد فلورسنت که مقادیر متفاوتی از سیدروفور و سیانید هیدروژن را تولید نمودند، برای انجام آزمون گلخانهای انتخاب شدند. از این جدایه ها سوسپانسیونی به میزان 108 باکتری در میلی لیتر آب مقطر استریل همراه با یک درصد کربوکسی متیل سلولز تهیه شد و بذور گندم رقم فلات به مدت 30 دقیقه در این سوسپانسیون قرار داده شدند. پس از خشک شدن آنها در شرایط استریل، تعداد پنج بذر در گلدانهای حاوی یک کیلوگرم خاک گلخانهای اتوکلاو شده همراه با یک تیمار شاهد کاشته شدند. آزمایش در قالب طرح کاملاً تصادفی در شرایط گلخانه با 17 تیمار و سه تکرار از هر یک، به اجرا درآمد. یک ماه بعد، بوتهها از گلدانها خارج شدند و وزن تر بوتهها تعیین گردید. نتایج حاصله نشان داد جدایه هایی که در تولید سیانید هیدروژن و سیدروفور عملکرد بالایی داشتند، نسبت به شاهد بدون باکتری به طور چشمگیری سبب افزایش وزن بوتهها و همچنین ارتفاع بوته و طول ریشه شدند. در مجموع همبستگی مثبتی بین وزن تر بوتهها و میزان تولید سیانید هیدروژن و سیدروفور مشاهده شد. این همبستگی در مورد سیانید هیدروژن و سیدروفور به ترتیب 84/0 و 93/0 تعیین گردید.
افزایش رشد,باکتریهای محرک رشد,سیانید هیدروژن,سیدروفور,گندم
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28640.html
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28640_65e04345e0aaefb1aa263aa6690e9b6d.pdf
دانشگاه تهران
دانش گیاهپزشکی ایران
2008-4781
2423-7868
43
1
2012
05
21
اثر زمان و میزان مصرف علفکش گلیفوسیت
در کنترل رشد رویشی و زایشی قیاق Sorghum halepense
13
21
FA
زهرا
فرخی
دانش آموخته ارشد دانشگاه تهران
malizade3@ut.ac.ir
حسن
علیزاده
دانشیار دانشگاه تهران
malizade2@ut.ac.ir
حمید
رحیمیان مشهدی
استاد دانشگاه تهران
malizade@ut.ac.ir
10.22059/ijpps.2012.28641
به منظور بررسی تاثیر زمان و میزان مصرف علفکش گلیفوسیت در کنترل رشد قیاق، سه آزمایش طی سالهای 1387و 1388 در گلخانه، مزرعه و آزمایشگاه گروه زراعت و اصلاح نباتات، دانشگاه تهران (کرج) انجام شد. آزمایشها به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کامل تصادفی (گلخانه و آزمایشگاه) و بلوکهای کامل تصادفی (مزرعه) اجرا شدند. عوامل آزمایش شامل مراحل سمپاشی (3 تا 5 برگی، 7 تا 9 برگی، آبستنی خوشه، گلدهی، شیری دانه) و دزهای مختلف علفکش گلیفوسیت (0, 1 ، 5/0+5/0، 2، 1+1، 4، 2+2 لیتر در هکتار) در گلخانه و آزمایشگاه و (0, 2، 1+1، 4، 2+2، 6، 3+3، 8، 4+4 لیتر در هکتار) در مزرعه بود. میزان خسارت گلیفوسیت بر روی قیاق در گلخانه و مزرعه به وسیله نمرهدهی چشمی و تعیین درصد کاهش وزن خشک اندام هوایی نسبت به شاهد 4 هفته بعد از تیمار، تعیین و رشد مجدد شاخهها از ریزوم، 42 روز بعد از برداشت اندامهای هوایی بررسی شد. در آزمایشگاه, اثر دزهای اشاره شده گلیفوسیت بر روی خصوصیات جوانهزنی بذور قیاق بدست آمده از آزمایشهای گلخانهای در دو مرحله گلدهی و شیری دانه بررسی شد. نتایج نشان داد که در گلخانه، تیمار علفکشی در مرحله 3 تا 5 برگی با دز 2+2 لیتر در هکتار بهترین کنترل اندام هوایی قیاق را فراهم میکند. در مزرعه، نتایج تا حدی مشابه گلخانه بوده و مرحله 3 تا 5 برگی از نظر کنترل چشمی مناسبترین مرحله کاربرد علفکش گلیفوسیت اما از نظر کاهش وزن خشک اندام هوایی مرحله گلدهی مناسبتر بود. مرحله گلدهی از نظر کنترل رشد مجدد ریزومها در هر دو مکان مناسبتر بوده و دزهای شکسته گلیفوسیت از این نظر نسبت به دزهای کامل بهتر عمل نمودند. در آزمایشگاه نیز مرحله گلدهی از نظر کنترل رشد زایشی قیاق بهترین مرحله محسوب شده و دز 2 لیتر در هکتار گلیفوسیت در این مرحله بیشترین کاهش را در خصوصیات جوانهزنی بذور باعث شد. بطور کلی در آزمایشهای انجام شده، مرحله گلدهی از نظر کنترل رویشی و زایشی بهترین مرحله برای کنترل قیاق به شمار رفته و خسارت قابل توجهی را نسبت به مراحل دیگر فراهم میکند.
دز شکسته,رشد مجدد,ریزوم,قیاق.
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28641.html
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28641_714a04eccfe11dbdf7fb49962b2459c0.pdf
دانشگاه تهران
دانش گیاهپزشکی ایران
2008-4781
2423-7868
43
1
2012
05
21
زیست شناسی و پارامترهای جدول زندگی کنه تارتن توت فرنگی Tetranychus turkestani روی سه گیاه از خانواده کدوئیان
23
31
FA
طاهره
کرمی جمور
دانشجوی ارشد شهید جمران
karami.tahereh652@gmail.com
پرویز
شیشه بر
استاد دانشگاه شهید چمران اهواز
shishebor@mailinator.com
محمدسعید
مصدق
استاد دانشگاه شهید چمران اهواز
karami.tahereh65@gmail.com
10.22059/ijpps.2012.28642
زیست شناسی کنه تارتن توت فرنگی،Tetranychus turkestani روی خیار، کدومسمایی و خربزه تحت شرایط دمایی 1±30 درجه سلسیوس، رطوبت نسبی 5±70 درصد و دوره روشنایی: تاریکی 14: 10 ساعت مورد مطالعه قرار گرفت. میانگین طول دوره پیش از بلوغ کنه ماده روی خیار، کدومسمایی و خربزه به ترتیب برابر با 14/0±73/7، 24/0±27/8 و 36/0±54/9 روز بود. میزان مرگ و میر مراحل نابالغ روی گیاهان مذکور به ترتیب برابر با 31/42، 93/48 و 63/63 درصد بود. میانگین طول عمر کنههای بالغ ماده به ترتیب برابر با 51/0±78/5، 81/0±41/5 و 61/0±53/7 روز روی گیاهان مذکور بود. میانگین میزان تخم روزانه هر ماده به ترتیب برابر با 61/0±31/3، 38/0±28/2 و 32/0±09/1 عدد و میانگین تخم کل هر ماده به ترتیب برابر با 88/3±81/32، 56/4±5/18 و 35/2±04/14 عدد روی گیاهان مذکور بود. میانگین نسبت جنسی روی سه گیاه خیار، کدومسمایی و خربزه به ترتیب برابر با 69، 85 و 78 درصد ماده بود. نرخ ذاتی افزایش جمعیت (rm) روی خیار، کدومسمایی و خربزه به ترتیب برابر با 01/0±272/0، 02/0±183/0 و 01/0±125/0 تعیین شد. با توجه به ویژگیهای زیستی و پارامترهای جدول زندگی، خیار مناسبترین میزبان گیاهی برای رشد و تولید مثل کنه T. turkestani بود.
زیست شناسی,کدوئیان.,نرخ ذاتی افزایش جمعیت,نسبت جنسی
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28642.html
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28642_d6e5b701d5bba17874a4bf5481082257.pdf
دانشگاه تهران
دانش گیاهپزشکی ایران
2008-4781
2423-7868
43
1
2012
05
21
بررسی اثر چند آفتکش و عصارهگیاهی بر پارامترهای جدول زندگی بالتوری سبزChrysoperla carnea (Neu.: Chrysopidae)
33
46
FA
محمدکاظم
ایران نژاد
دانشجوی ارشد دانشگاه رفسنجان
samia_aminir3@yahoo.com
محمدامین
سمیع
استادیار دانشگاه رفسنجان
samia_aminir2@yahoo.com
خلیل
طالبی جهرمی
استاد دانشگاه تهران
khtalebi@ut.ac.ir
علی
علیزاده
استادیار دانشگاه رفسنجان
alizadeh@mailinator.com
10.22059/ijpps.2012.28643
یکی از روشهای رایج بررسی اثرات غیرکشندگی آفت کشها بر دشمنان طبیعی سم شناسی دموگرافیک میباشد. در این پژوهش اثرات جانبی عصارههای گیاهی استبرقCalotropis procera (Willd.) R. Br. (Asclepiadaceae)، کلپورهTeucrium polium L (Lamiaceae) ، آویشنThymus vulgaris L. (Labiatae) و شاهترهFumaria parviflora Lam. (Fumariaceae) در مقایسه با آفتکشهای هگزافلومورون، پیمتروزین و اسپیرودیکلوفن روی پارامترهای جدول زندگی بالتوری سبز Chrysoperla carnea در شرایط کنترل شده ارزیابی شد. بدین منظور 154 تخم بالتوری به روش غوطهوری در معرض محلول سم و عصاره قرار گرفت. نتایج نشان داد که نرخ ناخالص تولید مثل، نرخ خالص تولیدمثل، نرخ ذاتی افزایش جمعیت، نرخ متناهی افزایش جمعیت، نرخ ذاتی تولد و مدت زمان دو برابر شدن جمعیت دارای اختلاف معنیدار و نرخ ذاتی مرگ و متوسط مدت زمان یک نسل فاقد اختلاف معنیدار در سطح یک درصد بودند. میانگین نرخ ناخالص تولید مثل از بیشترین تا کمترین مقدار به ترتیب در پیمتروزین، اسپیرودیکلوفن، کلپوره، استبرق، آویشن، هگزافلومورون و شاتره مشاهده شد. مقدار نرخ ذاتی افزایش جمعیت، نرخ متناهی افزایش جمعیت و نرخ ذاتی تولد نیز در پیمتروزین بیشترین و در شاتره کمترین مقدار بود. لذا پس از پیمتروزین، اسپیرودیکلوفن و عصارههای استبرق، کلپوره و آویشن دارای مصونیت بیشتری بودند در حالی که هگزافلومرون و شاتره اثر منفی بر پارامترهای جمعیت داشتند. با توجه به فرضیههای پژوهش حاضر، اثبات شد که عصارههای استبرق و کلپوره میتوانند بهعنوان مواد موثر علیه آفات بکار روند در حالیکه مصونیت نسبی برای بالتوری دارند.
آفت کش,بالتوری سبز,جدول زندگی,جمعیت پایدار,عصاره
گیاهی
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28643.html
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28643_00e496ec2a14af0a8f18bfbf7bf1696b.pdf
دانشگاه تهران
دانش گیاهپزشکی ایران
2008-4781
2423-7868
43
1
2012
05
21
مطالعه تنوع ژنتیکی و وضعیت باروری جنسی در جدایه های قارچ Magnaporthe grisea به دست آمده از علف های هرز تیره Poaceae و برنج
47
61
FA
مینو
برگ نیل
دانشجوی ارشد دانشگاه تهران
jnikkhah3@ut.ac.ir
محمد
جوان نیکخواه
0000-0001-9533-0157
دانشیار دانشگاه تهران
jnikkhah@ut.ac.ir
سیدمحمود
اخوت
استاد دانشگاه تهران
jnikkhah2@ut.ac.ir
کیوان
غضنفری
کارشناس دانشگاه تهران
ghazanfari@mailinator.com
10.22059/ijpps.2012.28644
تعیین تنوع ژنتیکی قارچ جدا شده از روی علفهای هرز به کمک واکنش PCR که در دانستن نوترکیبیهای ژنتیکی احتمالی در جمعیتهای قارچ بسیار مفید خواهد بود، برای اولین بار در ایران انجام شد. جدایه های قارچ Magnaporthe grisea جدا شده از روی برخی علف های هرزگرامینه و برنج جهت تعیین تیپ آمیزشی به کمک واکنش PCR و تنوع ژنتیکی به کمک نشانگر RAPD-PCR مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. با استفاده از سه آغازگر تصادفی I ، D و H قطعات DNA در 42 جدایه با طول 220 تا 2500 جفت باز تکثیر شدند. با انجام تجزیه خوشه ای و مقایسه دادهها بر اساس ضریب شباهت دایس ، چهار دودمان کلونی A، B، C و D با 20 هاپلوتیپ شناسایی شدند. شباهت 20 درصدی دودمان کلونی A شامل جدایه های بدست آمده از Digitaria sp. و چند علف هرز نامشخص با دودمانهای کلونی B ، C و D شامل جدایه های برنج و Setaria sp.، خویشاوندی دور دودمان A را با کلونهای دیگر نشان میدهد. 48 جدایه خالص جهت تعیین تیپ آمیزشی، با هشت جدایه استاندارد هرمافرودیت بارور روی محیط غذایی در آزمایشگاه تلاقی داده شدند. در میان جدایه های Setaria sp. و سوروف، Mat1-1 و در میان جدایه های Digitaria sp. ، تیپ آمیزشی Mat1-2 تیپ آمیزشی غالب بود. تیپ آمیزشی جدایههای برنج نیز Mat1-1 تشخیص داده شد. جدایههای علف های هرز خصوصاً جدایههای حاصل ازSetaria sp. دارای باروری بالایی بودند به طوری که جدایههای Setaria sp. همگی تولید آسکوسپور نمودند. همچنین تیپ آمیزشی 34 جدایه با استفاده از واکنش PCR و بکارگیری دو جفت آغازگر اختصاصی L1، L2 ، T1 و T2 تعیین شد و نتایج حاصل از آزمایشهای تلاقی در این تحقیق را تأیید نمود.
الل های Mat,دودمان کلونی.
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28644.html
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28644_f1795ad31210d0edf3b9a5eabefbaba5.pdf
دانشگاه تهران
دانش گیاهپزشکی ایران
2008-4781
2423-7868
43
1
2012
05
21
بررسی اثر و انتقال اسید بوریک در غلظت های مختلف از موریانه های کارگر تیمار شده به کارگرهای تیمار نشده Microcerotermes diversus (Isoptera: Termitidae)
63
71
FA
زینب
فتح الهی
دانشجوی ارشد دانشگاه شهید چمران
z.fathollahi63@gmail.com
بهزاد
حبیب پور
استادیار دانشگاه شهید چمران
habibpour@mailinator.com
سعید
محرمی پور
دانشیار دانشگاه تربیت مدرس
moharami2@modares.ac.ir
10.22059/ijpps.2012.28645
موریانه Microcerotermes diversus Silvestri مهمترین آفت اقتصادی مخرب محصولات چوبی در اهواز می باشد. امکان انتقال افقی موریانه کش های غیر دورکننده ( بین هم آشیانه ای ها ) یک راهکار مهم برای کنترل موریانه ها در سالهای اخیر شده است. در این مطالعه از اسید بوریک در آزمونهای آزمایشگاهی جهت توانایی موریانه ها برای انتقال غلظت های کشنده سموم به موریانه های کارگرتیمار نشده، استفاده شد. اسید بوریک جزء موریانه کش های غیر دورکننده بر علیه موریانه زیرزمینی M. diversus در غلظت های مناسب می باشد. توانایی انتقال اسید بوریک بین موریانه ها با استفاده از یک مدل آزمایشی دهنده – گیرنده در دو نسبت (1:1) (10 عدد موریانه تیمار نشده : 10 عدد موریانه تیمار شده) و (1:5) (50 عدد موریانه تیمار نشده : 10 عدد موریانه تیمار شده) ارزیابی شد. کارگر ها در بستر سلولزی تیمار شده با غلظت های 1000، 15000 و 20000 پی پی ام از اسید بوریک قرار داده شدند. به کارگرهای تیمار شده اجازه داده شد تا روابط متقابل تغذیه ای با موریانه های کارگر تیمار نشده در مدت 14 روز داشته باشند، سپس مرگ و میر ها ثبت شدند. نتایج دلالت می کند که در هر دو نسبت، مرگ و میر موریانه های تیمار نشده با افزایش غلظت سم افزایش یافت. بنابراین انتقال غلظت های کشنده از دهنده ها به گیرنده ها مشاهده شد.
اسید بوریک,انتقال,دهنده,غیر دورکننده,گیرنده و Microcerotermes diversu
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28645.html
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28645_2598461051b6f1e5d7c65d5605769caf.pdf
دانشگاه تهران
دانش گیاهپزشکی ایران
2008-4781
2423-7868
43
1
2012
05
21
پارامترهای جدول زندگی کفشدوزک Hippodamia variegata با تغذیه از شتههایAphis gossypii و Acyrthosiphon pisum
73
81
FA
عماد
مهاجری پاریزی
دانشجوی ارشد دانشگاه یوعلی سینا
madadiho4@gmail.com
حسین
مددی
استادیار بوعلی سینا همدان
madadiho3@gmail.com
حسین
الهیاری
دانشیار دانشگاه تهران
madadiho2@gmail.com
محمدرضا
مهرنژاد
دانشیار موسسه پسته رفسنجان
madadiho@gmail.com
10.22059/ijpps.2012.28646
کفشدوزکها از جایگاه ویژه ای در کنترل بیولوژیک شتهها برخوردارند. این موجودات به انواع شتهها حمله و نقش مهمی در کاهش جمعیت آنها در محیطهای مختلف دارند. یکی از مهمترین گونههای این خانواده کفشدوزک Hippodamia variegata است که در محصولات مختلفی مانند مزارع یونجه و سایر گیاهان علوفهای از جمعیت بالایی برخوردار است. پارامترهای زیستی این شکارگر در شرایط آزمایشگاهی دمای 1± 25 درجه سلسیوس و دوره نوری 8: 16 (تاریکی: روشنایی) و با تغذیه از دو گونه شته جالیز A. gossypii و شته نخودA. pisum بررسی و مقایسه شد. نتایج نشان داد نرخ ذاتی افزایش جمعیت (rm) کفشدوزک با تغذیه از شته نخود و شته جالیز به ترتیب برابر با 143/0 و 033/0 بر روز بود که اختلاف معنی داری با هم نشان میداد. همچنین نرخ محدود افزایش جمعیت (?) به ترتیب برابر با 154/1 و 033/1، نرخ خالص تولید مثل (R0) 511/118 و 011/3 ماده به ازای هر ماده در یک نسل، طول دوره یک نسل(T) 422/33 و 464/33 روز و زمان لازم برای دو برابر شدن جمعیت (DT) 852/4 و 041/21 روز به ترتیب با تغذیه از شته نخود و شته جالیز به دست آمد. همچنین نرخ ذاتی تولد (b) به ترتیب برابر با 3303/0 و 3301/0 و نرخ ذاتی مرگ و میر (d) برابر با 187/0 و 297/0 بود. مقایسه پارامترهای زیستی کفشدوزک به ویژه نرخ ذاتی افزایش جمعیت نشان داد شته نخود طعمه بهتری در مقایسه با شته جالیز برای این کفشدوزک به شمار رفته و میتواند جهت پرورش آن در شرایط آزمایشگاهی مورد استفاده قرار گیرد.
تناسب
طعمه,جدول زندگی ویژه سنی,شته جالیز,شته نخود,کفشدوزک
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28646.html
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28646_99c50df3708f3f796df04388c56af51c.pdf
دانشگاه تهران
دانش گیاهپزشکی ایران
2008-4781
2423-7868
43
1
2012
05
21
تأثیر دما بر ویژگیهای زیستی و پارامترهای رشد جمعیت زنبور Diaeretiella rapae ، پارازیتوئید شته روسی گندم، Diuraphis noxia
83
95
FA
زهرا
تازرونی
دانشجوی دکتری تربیت مدرس
talebia5@modares.ac.ir
علی اصغر
طالبی
دانشیار تربیت مدرس
talebia@modares.ac.ir
احسان
رخشانی
استادیار دانشگاه زابل
talebia4@modares.ac.ir
10.22059/ijpps.2012.28647
ویژگیهای زیستی و پارامترهای رشد جمعیت زنبور پارازیتوئید Diaeretiella rapae (Hym.: Braconidae) روی شته روسی گندم، Diuraphis noxia (Hem.: Aphididae) در 5 دمای 10، 15،20، 25 و 5/27 درجه سلسیوس، رطوبت نسبی 5±60% و دوره نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی بررسی شد. کمترین و بیشترین طول دوره رشد و نمو پیش از بلوغ زنبور D. rapae به ترتیب در دمای 25 (144/0±23/11 روز) و10 درجه سلسیوس (183/0±297/33 روز) مشاهده شد. بیشترین میزان نرخ ذاتی و متناهی افزایش جمعیت به ترتیب 003/0±189/0 بر روز و 003/0±208/1 روز و در دمای 20 درجه سلسیوس تعیین شد. آستانه پایین رشد و نمو با استفاده از مدل رگرسیون خطی و روش Ikemoto-Takai به ترتیب 975/2 و 44/2 درجه سلسیوس و ثابت حرارتی به ترتیب 250 و 1/260 روز-درجه بود. از بین مدلهای غیر خطی مورد استفاده، مدل Briere 2 از نظر دقت برازش دادههای تجربی (با توجه به مقادیر R2adj ، SSE و AIC) و تخمین پارامترهای زیستی، مناسبترین مدل برای شبیه سازی رشد و نمو زنبور D. rapae در دماهای مختلف تعیین شد. زنبورهای بالغ (نر و ماده) در دمای 10 درجه سلسیوس بیشترین طول عمر را داشتند. بیشترین میانگین در تولید مومیایی در طول عمر زنبور در دمای 10 درجه سلسیوس و برابر 70/1±10/57 بود. با افزایش دما از 10 تا 5/27 درجه سلسیوس نسبت مادهزایی کاهش داشت. نتایج نشان داد، دمای بهینه برای رشد جمعیت زنبور پارازیتوئید D. rapae، دمای 20 درجه سلسیوس است.
دما,کنترل بیولوژیک,گندم.
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28647.html
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28647_2a800c93778cd0fe011493b54fde56d1.pdf
دانشگاه تهران
دانش گیاهپزشکی ایران
2008-4781
2423-7868
43
1
2012
05
21
کربوهیدرازهای گوارشی در لارو کرم خراط
Zeuzera pyrina (Lep.: Cossidae)
97
109
FA
محمد
وطن پرست
دانشجوی ارشد دانشگاه تهران
vnaveh3@ut.ac.ir
وحید
حسینی نوه
دانشیار دانشگاه تهران
vnaveh5@ut.ac.ir
جاماسب
نوذری
استادیار دانشگاه تهران
nowzari@mailinator.com
سیده مینو
سجادیان
دانشجوی ارشد دانشگاه تهران
vnaveh2@ut.ac.ir
10.22059/ijpps.2012.28648
کرم خراط یک آفت کلیدی است که به درختان نارون و برخی درختان میوه در مرحله لاروی خسارت وارد می کند. روده میانی لارو در زیر استریومیکروسکوپ جدا شد و به عنوان منبع آنزیمی مورد استفاده قرار گرفت. اپتیمم فعالیت آلفا-آمیلاز، آلفا-گلوکوزیداز و بتا-گلوکوزیداز استخراج شده از روده میانی لارو به ترتیب در pH های 8، 6 و 6 بدست آمد. دمای بهینه برای فعالیت آلفا-آمیلاز، آلفا-گلوکوزیداز و بتا-گلوکوزیداز به ترتیب 40، 35و 35 درجه سلسیوس حاصل شد. در بررسی پایداری آنزیم ها، آلفا-آمیلاز در گستره pHهای 7 تا 9 بیشترین پایداری را نسبت به pHهای خیلی اسیدی و یا خیلی قلیایی داشت. بیشینهی پایداری آلفا-گلوکوزیداز و بتا-گلوکوزیداز ازpH 6 تا 8 بدست آمد. هر چند که بیشترین پایداری آنزیمهای مربوطه به ترتیب 8 برای آلفا-آمیلاز و 6 برای آلفا-گلوکوزیداز و بتا-گلوکوزیداز میباشد. یونهای کلسیم و سدیم دودسیل سولفات (SDS) موجب کاهش فعالیت آنزیمهای بتا-گلوکوزیداز شد. در حالی که کلسیم موجب کاهش آلفا-گلوکوزیداز شد. پتاسیم و سدیم اثر معنیداری روی فعالیت بتا-گلوکوزیداز نداشت اما روی آلفا-گلوکوزیداز کمی اثر افزایشی داشت. SDS در ابتدا موجب افزایش و در غلظت نهایی موجب کاهش فعالیت آلفا-گلوکوزیداز شد. کلسیم و پتاسیم موجب افزایش فعالیت آلفا-آمیلاز شد و SDS هم موجب کاهش فعالیت این آنزیم گشت. بررسیهای زایموگرام هم وجود دو باند برای آلفا-آمیلاز و 1 باند برای آلفا-گلوکوزیداز و بتا-گلوکوزیداز را به اثبات رساند. امید است یافتههای این مقاله کمک شایانی را برای طرحریزی استراتژیهای کنترلی سالم همانند ایجاد گیاهان تراریخته مقاوم فراهم آورد.
آلفا-آمیلاز,آلفا-گلوکوزیداز,بتا-گلوکوزیداز.,کربوهیدراز,گوارش
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28648.html
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28648_518231c0a19dd3f32ae7c59ca863386e.pdf
دانشگاه تهران
دانش گیاهپزشکی ایران
2008-4781
2423-7868
43
1
2012
05
21
زیستشناسی زنبور Venturia canescens (Hym.: Ichneumonidae) پارازیتوئید لارو کرم گلوکاه انار
Ectomyelois ceratoniae (Lep.: Pyralidae) در شرایط آزمایشگاه
111
119
FA
حسین
کیشانی فراهانی
دانشجوی ارشد دانشگاه تهران
farahani@mailinator.com
سیدحسین
گلدانساز
دانشیار دانشگاه تهران
goldansaz2@mailinator.com
حسین
الهیاری
دانشیار دانشگاه تهران
madadiho2@gmail.com
10.22059/ijpps.2012.28649
کرم گلوگاه انار Ectomyelois ceratoniae Zell. (Lep.: Pyralidae) در حال حاضر مهمترین آفت انار در ایران می باشد. به منظور مطالعه زیست شناسی زنبور Venturia canescens Gravenhorst (Hym.: Ichneumonidae) به عنوان یکی از پارازیتوئیدهای فعال در مرحله لاروی این آفت، آزمایشاتی طراحی و اجرا شد. سن ارجح میزبان، زنده مانی زنبورهای بالغ، تعیین روند تخم گذاری بالغین، طول مراحل رشدی نابالغ و واکنش تابعی زنبور V. canescens بررسی شد. طول دوره رشدی سنین سوم، چهارم و پنجم زنبور به ترتیب 59/0 ± 6/31 ، 86/0 ±9/27 و 3/0 ±86/22 ثبت گردید. زنده مانی زنبورهای بالغ روی تیمارهای غذایی عسل و آب، ساکارز 10%، آب و بدون ماده غذایی به ترتیب31/0 ±87/15، 21/0 ±77/11، 14/0± 07/4 و 14/0 ±7/2 روز ثبت گردید. بیشترین میزان تخم گذاری در هنگام تغدیه با آب و عسل در 8 روزه گی رخ داد و بعد از آن رو به کاهش نهاد. در تیمارهای تغدیه شده با ساکارز 10% نیز بیشترین میزان تخم گذاری در روز هشتم مشاهده شد که با توجه به طول دوره زندگی کوتاه تر زنبور در این تیمار، بیشترین میزان تخم گذاری در اواخر زندگی حشرات بالغ حاصل گردید. واکنش تابعی زنبور canescens V. نسبت به تراکم های مختلف لارو سن پنجم شب پره کرم گلوگاه انار از نوع دوم به دست آمد. براساس نتایح این تحقیق مشخص شد که سن پنجم لاروی مناسب ترین سن میزبان برای پرورش آزمایشگاهی و انبوه این عامل می تواند در نظر گرفته شود.
روند تخم
گذاری,سن ارجح میزبان,طول عمر بالغین,کرم گلوگاه انار,واکنش تابعی
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28649.html
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28649_5d24712cf20f9dd4058b778ccb1feb7f.pdf
دانشگاه تهران
دانش گیاهپزشکی ایران
2008-4781
2423-7868
43
1
2012
05
21
کنترل بیولوژیک نماتود مولد گره ریشه گوجه فرنگی (Meloidogyne javanica) توسط تلفیق جدایه Trichoderma harzianum BI و اسید سالیسیلیک در گلخانه و بررسی اثر آنها بر القاء فنل کل و فلاونوئید کل در میزبان
121
131
FA
فاطمه
ناصری نسب
دانشجوی ارشد پردیس ابوریحان
fnaserinasab632@gmail.com
نوازاله
صاحبانی
استادیار پردیس ابوریحان
sahebani@ut.ac.ir
حسن رضا
اعتباریان
استاد پردیس ابوریحان
etebar@ut.ac.ir
10.22059/ijpps.2012.28650
گیاهچههای گوجهفرنگی توسط جدای? آنتاگونیست T. harzianum BI با غلظت 106 اسپور در میلیلیتر و اسید سالیسیلیک به عنوان محرک شیمیایی با غلظت پنج میلی مولار به صورت جداگانه و ترکیبی در شرایط گلخانه مایه زنی شدند. ابتدا اثر اسید سالیسیلیک بر رشد جدایه آنتاگونیست بررسی شد و نتایج نشان داد که تمامی غلظت های مورد استفاده اسید سالیسیلیک باعث کاهش معنی دار رشد پرگنه جدایه T. harzianum BI در مقایسه با شاهد شدند. در بررسی اثر اسید سالیسیلیک و جدایه آنتاگونیست بر فاکتورهای بیماریزایی در گیاهان آلوده با نماتود، تیمار با جدایه آنتاگونیست به روش خیساندن خاک به همراه اسید سالیسیلیک به روش اسپری روی برگ ها باعث 92% کاهش در تعداد گال، 65% کاهش در تعداد تود? تخم به ازاء هر گیاه و 95% کاهش در متوسط تعداد تخم های درون هر کیسه تخم در مقایسه با شاهد شد و بهترین اثر را بر کاهش شدت بیماری در شرایط گلخانه نشان داد. در قسمت دوم تحقیق توانایی آنتاگونیست و اسید سالیسیلیک در القاء فنلکل و فلاونوئیدکل در بافت گیاه گوجه فرنگی بررسی شد. میزان فنلکل و فلاونوئیدکل از روز اول تا هشتم پس از مایه زنی با نماتود اندازهگیری شد. میزان فنل کل در تیمار اسید سالیسیلیک و قارچ آنتاگونیست با گیاه آلوده به نماتود از روز اول پس از مایه زنی تا روز چهارم افزایش یافت و در این روز به بیشترین مقدار خود یعنی 85/0 میلی گرم در یک گرم بافت ریشه رسید و پس از آن رو به کاهش گذاشت. این تیمار در روزهای دوم، سوم، چهارم و پنجم دارای بیشترین مقدار و دارای اختلاف معنی دار با سایر تیمارها بود. .در روز چهارم میزان فلاونوئید کل در تیمار تلفیقی آنتاگونیست، اسید سالیسیلیک با گیاه آلوده با نماتود در تمامی روزهای نمونه برداری، به جز آخرین روز اختلاف معنی داری با شاهد داشت و مقدار آن در روز سوم به بیشترین حد خود یعنی 5/7 میکرو گرم بر گرم بافت ریشه رسید و پس از آن به تدریج کاهش یافت. نتایج حاصل نشان می دهد که استفاده همزمان از T. harzianum BI و اسید سالیسیلیک سبب القاء ترکیبات دفاعی گیاه و در نتیجه افزایش قابل توجه توان کنترل کنندگی آنها در مقایسه با استفاده مجزای این عوامل شد.
آنتاگونیست,القاء مقاومت,فلاونوئیدکل,فنل کل,محرک شیمیایی
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28650.html
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28650_98c0e920556811718b1156f6747a3145.pdf
دانشگاه تهران
دانش گیاهپزشکی ایران
2008-4781
2423-7868
43
1
2012
05
21
مقایسه مقاومت نسبی تعدادی از ارقام گوجهفرنگی نسبت به شته جالیز
Aphis gossypii (Hom.: Aphididae) ، در شرایط گلخانهای
133
141
FA
الهام
کباری تازه شهری
دانشجوی کارشناسی ارشد محقق اردبیلی
gadirnouri2@yahoo.com
قدیر
نوری قنبلانی
استاد محقق اردبیلی
gadirnouri@yahoo.com
سید علی اصغر
فتحی
استادیار محقق اردبیلی
fathi@mailinator.com
10.22059/ijpps.2012.28651
شته جالیز، Aphis gossypii Glover (Hom.: Aphididae)، آفت مهم گوجهفرنگی در مزارع و گلخانهها میباشد. میزان خسارت آن در گلخانهها بعد از سفید بالک گلخانه در مرتبه دوم اهمیت قرار دارد. در این تحقیق مقاومت نه رقم از ارقام مختلف گوجهفرنگی شامل Strian، Caligen، Super Bita، Super Strian، Super Af1، HAS2274، GS-12-f1، Sun-6200 f1 و Calj نسبت به شتهجالیز در شرایط گلخانهای ارزیابی شد. در آزمایش آنتیزنوز کمترین تعدادشتهها روی رقم Super Strian و بیشترین تعداد شتهها روی رقم Calj جلب شدند. در آزمایش آنتیبیوز بیشترین و کمترین طول دوره نشوونمای پورهها به ترتیب در ارقام HAS2274 (9/6 روز) و Calj (4/5 روز) مشاهده شد. بیشترین و کمترین طول دوره پورهزایی به ترتیب در رقم Calj (6/12 روز) و رقم HAS2274 (9/5 روز) مشاهده گردید. بالاترین نرخ ذاتی افزایش جمعیت (rm) روی رقم Calj (306/0 ماده/ ماده/ روز) و پایینترین مقدار آن در رقم HAS2274 (185/0 ماده/ ماده/ روز) به دست آمد. در آزمایش تحمل رقم Calj پایینترین حد تحمل را و میزان تحمل ارقام Super Strian، Super Bita و HAS2274 بیشتر از بقیه بود. بر اساس شاخصهای سهگانه مکانیسم مقاومت ارقام HAS2274 و Calj به ترتیب مقاومترین و حساسترین رقم در میان ارقام مورد بررسی در این تحقیق بودند.
آنتیبیوز,آنتیزنوز,تحمل.,رقمهای گوجهفرنگی
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28651.html
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28651_a0cbfffa91e476dfcc7918061a46c4a1.pdf
دانشگاه تهران
دانش گیاهپزشکی ایران
2008-4781
2423-7868
43
1
2012
05
21
نیازهای گرمایی شته Sitobion avenae (Hem.: Aphididae) و زنبور پارازیتوئید
Praon volucre (Hym.: Braconidae)
143
154
FA
افروز
فرهاد
دانشجوی ارشد تربیت مدرس
afroozfarhad@gmail.com
علی اصغر
طالبی
دانشیار تربیت مدرس
talebia@modares.ac.ir
یعقوب
فتحی پور
استاد تربیت مدرس
fathi@modares.ac.ir
10.22059/ijpps.2012.28652
شته غلات Sitobion avenae (F.) (Hemiptera: Aphididae) یکی از آفات مهم گندم و زنبور Praon volucre (Hymenoptera: Braconidae) یکی از پارازیتوئیدهای اصلی این شته در ایران است. در این تحقیق، نیازهای گرمایی شته غلات و پارازیتوئید آن در 6 دمای ثابت (10، 15، 20، 25، 5/27 و 30 درجه سلسیوس)، رطوبت نسبی 5±60 درصد و دوره نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی، روی گندم (رقم پیشتاز) مورد ارزیابی قرار گرفت. طول دوره نابالغ شته از 46/25 روز در 10 درجه سلسیوس به 48/8 روز در 25 درجه سلسیوس کاهش یافت. طول دوره نابالغ پارازیتوئید با افزایش دامنه دمایی از 10 تا 25 درجه سلسیوس به طور معنی داری کاهش پیدا کرد. رابطه بین دما و نرخ رشد در S. avenae و P. volucre با استفاده از مدلهای خطی و غیر خطی تعیین شد. براساس تخمین مدل خطی آستانه پایین دمای رشد و نمو برای شته غلات و زنبور P. volucre به ترتیب 7/2 و 3/4 درجه سلسیوس برآورد شد. ثابت گرمایی نیز برای شته غلات و پارازیتوئید آن به ترتیب 6/176و 09/284 روز-درجه برآورد شد. از بین مدلهای غیرخطی و خطی مورد بررسی مدلAnalytis-3 برازش داده شده با نرخ رشد و نمو شته و مدلهای Logan-6 و Logan-10 برازش داده شده با نرخ رشد و نمو زنبور، از نظر آماری دارای بیشترین مقدار R2adj و کمترین مقدار SSE و AIC بودند.
آستانه پایین نمو,ثابت گرمایی.
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28652.html
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28652_4dcd6ea1692eefe30c7f7244dc5780c5.pdf
دانشگاه تهران
دانش گیاهپزشکی ایران
2008-4781
2423-7868
43
1
2012
05
21
شناسایی و مطالعه بیماریزایی گونههای آلترناریای گوجهفرنگی و سیب زمینی در استان آذربایجان غربی
155
163
FA
زهرا
حاجی پور جارچلو
دانشجوی ارشد دانشگاه آزاد
hajipour.zahra@yahoo.com
یوبرت
قوستا
استادیار دانشگاه ارومیه
ghoosta@gmail.com
سعید
رضائی
استادیار دانشگاه آزاد اسلامی
hajipour.zahra2@yahoo.com
10.22059/ijpps.2012.28653
از مزارع گوجهفرنگی و سیبزمینی در استان آذربایجان غربی در فصل زراعی 89-1388، اندامهای گیاهی مشکوک به آلودگی توسط جنس آلترناریا جمع آوری شدند. در مجموع 261 جدایه قارچی جداسازی و خالصسازی شدند. بر اساس مطالعات ریختشناسی 6 گونه A. alternata, A.tenuissima, A. interrupta, A. arborescense, A. brassicina, و A. tomatophila از روی گوجهفرنگی و 3 گونه A. mimicola, A. humuli و brassicina.A از روی سیبزمینی شناسایی گردیدند. گونههای A. alternata, A. tenuissima, A. arborescense و A. tomatophila قبلا از روی گوجهفرنگی گزارش شده بودند و سه گونه A. mimicola, A. humuli و A. brassicina در این مطالعه برای فلور قارچی ایران جدید بوده و برای اولین بار از روی سیبزمینی و دو گونه A. interrupta و A. brassicina برای اولین بار از گوجهفرنگی در دنیا جداسازی گردیدند. مطالعات بیماریزایی جدایههای گونههای شناسایی شده روی سیبزمینی رقم Agria و گوجهفرنگی رقم BSS282 انجام گرفت و بیماریزایی جدایهها با اجرای اصول کخ به اثبات رسید. تمامی جدایههای مورد مطالعه روی سیبزمینی و گوجهفرنگی بیماریزا بودند اگر چه بیماریزایی جدایههای متعلق به گونههای مختلف با هم متفاوت بودند. بیشترین فراوانی را دو گونه A. tenuissima و A. arborescense و بیشترین بیماریزایی را گونههایA. tomatophila و A. arborescense در میان جدایههای مورد مطالعه دارا بودند.
آذربایجان
غربی,بیماریزایی,سیبزمینی,گوجهفرنگی,گونههای آلترناریا
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28653.html
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28653_ea1ac8353036b9d615495efadce3b3c6.pdf
دانشگاه تهران
دانش گیاهپزشکی ایران
2008-4781
2423-7868
43
1
2012
05
21
رابطهی نوسانات جمعیت سن گندم، Eurygaster integriceps، با متغیرهای محیطی در استان آذربایجان شرقی
165
177
FA
رقیه
کریم زاده
استاد یار دانشگاه تبریز
r_karimzadeh@tabrizu.ac.ir
میرجلیل
حجازی
استاد دانشگاه تبریز
r_karimzadeh4@tabrizu.ac.ir
حسین
هلالی
استادیار دانشگاه تبریز
r_karimzadeh3@tabrizu.ac.ir
شهزاد
ایرانی پور
دانشیار دانشگاه تبریز
iranipour@mailinator.com
سید ابوالقاسم
محمدی
استاد دانشگاه تبریز
r_karimzadeh2@tabrizu.ac.ir
10.22059/ijpps.2012.28654
سن گندمPut. Eurygaster integriceps مهمترین حشرهی آفت گندم و جو در ایران میباشد. بررسیهای مختلف نشان دادهاند که عوامل مختلف زنده و غیر زندهی محیطی جمعیتهای این آفت را تحت تأثیر قرار میدهند. در این مطالعه رابطهی موجود بین تغییرات جمعیت سن گندم با عوامل مختلف محیطی شامل متغیرهای اقلیمی، سطح زیر کشت گندم و جو و سطح کنترل شیمیایی مورد بررسی قرار گرفت. همچنین تأثیر احتمالی عوامل محیطی و وزن سنهای زمستانگذران روی مرگ و میر سنها در ارتفاعات مورد مطالعه قرار گرفت. دادههای مزرعهای طی سه سال از شش شهرستان سن خیز استان آذربایجان شرقی شامل بستانآباد، تبریز، سراب، میانه، هریس و هشترود جمعآوری شدند. در بین متغیرهایی که رابطهی آنها با مرگ و میر سن در محلهای زمستانگذرانی بررسی شدند فقط ارتفاع از سطح دریا، میانگین وزن سنهای زمستانگذران، میانگین ماهانهی رطوبت نسبی کمینه و میزان بارندگی ماههای آذر، دی، بهمن و اسفند با مرگ و میر سن رابطهی معنیدار داشتند (بهترتیب 51/0 = r، 45/0= r، 392/0= r، 47/0= r). رابطهی بین تغییرات سطح زیر کشت گندم و جو و جمعیت سن گندم معنیدار نبوده اما بین وضعیت طغیانی و غیر طغیانی سن گندم و سطح کنترل شیمیایی سال قبل ارتباط نزدیکی وجود داشت (47/0= R2). از جمعبندی نتایج حاصل، اطلاعات مفیدی بوجود خواهد آمد که میتوانند در پیشبینی طغیانهای سن مفید باشند.
اقلیم,تغییرات جمعیت,سن گندم,عوامل محیطی
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28654.html
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28654_88da559e3654ca0349aaeb803467f781.pdf
دانشگاه تهران
دانش گیاهپزشکی ایران
2008-4781
2423-7868
43
1
2012
05
21
دامنه میزبانی و برخی مشخصات مولکولی تعدادی از جدایه های ویروس موزائیک یونجه در استان کرمان
179
189
FA
فاطمه
منگلی
دانشجوی ارشد دانشگاه باهنر کرمان
masoomi4@mail.uk.ac.ir
حسین
معصومی
دانشیار دانشگاه باهنرکرمان
masoomi3@mail.uk.ac.ir
جهانگیر
حیدرنژاد
دانشیار باهنرکرمان
masoomi2@mail.uk.ac.ir
اکبر
حسینی پور
دانشیار باهنرکرمان
masoomi@mail.uk.ac.ir
10.22059/ijpps.2012.28655
ویروس موزائیک یونجه (Alfalfa mosaic virus, AlMV) یکی از مهم ترین ویروس های یونجه در سرتاسر دنیاست. به منظور مطالعه جدایه های این ویروس در استان کرمان، در طی سالهای 1386 تا 1387 از 514 بوته یونجه با علائم موزائیک، زردی، تاولی شدن سطوح برگ ها، بدشکلی و پیچیدگی و 66 بوته سیب زمینی با علائم زرد ابلقی (Calico)، در شهرستان های مختلف استان کرمان نمونه برداری به عمل آمد. آلودگی نمونه های فوق به AlMV با استفاده از آزمون سرولوژیکی الایزای غیر مستقیم (Indirect ELISA) و واکنش RT-PCR با استفاده از جفت آغازگر اختصاصی چارچوب ژنی پروتئین پوششی (CP) اثبات گردید. در مطالعات بیولوژیکی، نمونه های آلوده در شرایط گلخانه بر روی گیاهان محک مایه زنی گردیدند. جدایه های مختلف، در ارقام مختلف توتون (Nicotiana tabacum L.) علائم بسیار متنوعی ایجاد کردند و در بوته های داتوره (Datura maxima) فقط دو جدایه Ke. Si. Al و Ke. Ba. Al علائم ویروسی متفاوتی به ترتیب به صورت ایجاد علائم توته ای و لکه های موضعی نکروز ایجاد نمودند. از بین جدایه های جمع آوری شده، چهار جدایه (شامل سه جدایه یونجه و یک جدایه سیب زمینی) براساس موقعیت جغرافیایی به منظور مطالعات مولکولی انتخاب گردیدند. واکنش RT-PCR با استفاده از جفت آغازگر اختصاصی پروتئین پوششی ویروس منجر به تکثیر قطعه ای به طول 780 جفت باز شد. پس از همسانه سازی جدایه های ایرانی، تعیین ترادف و مقایسه آنها با ناحیه متناظر از جدایه های موجود در بانک ژن، بیانگر درصد تشابه بالا در ترادف اسید نوکلئیک (3/98-9/92%) و اسید آمینه ترجمه شده از ترادف نوکلئوتیدی (100- 9/91%) بین جدایه های ایرانی با جدایه های ایتالیایی این ویروس بود. در درخت فیلوژنتیکی رسم شده براساس ترادف نوکلئوتیدی ناحیه CP، جدایه های AlMV مورد بررسی در این تحقیق و جدایه های ایتالیایی در یک شاخه و جدایه های فرانسوی در شاخه ای جداگانه قرار گرفتند. بررسی بیولوژیکی و تعیین جایگاه فیلوژنتیکی جدایه های AlMV مربوط به استان کرمان برای اولین بار گزارش می شوند.
همسانه سازی,ویروس موزائیک یونجه
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28655.html
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28655_1708eff478267ac7c413882313741d77.pdf
دانشگاه تهران
دانش گیاهپزشکی ایران
2008-4781
2423-7868
43
1
2012
05
21
تنوع زیستی زنبورهای گرده افشان بالا خانواده یApoidea (Insecta: Hymenoptera) مزارع یونجه و پیاز در شهرستان های مشهد و چناران
191
199
FA
مرتضی
راسخ
دانشجوی سابق ارشد دانشگاه فردوسی مشهد
sadeghin2@um.ac.ir
حسین
صادقی
دانشیار فردوسی مشهد
sadeghin@um.ac.ir
مجتبی
حسینی
استادیار فردوسی مشهد
hosseini@mailinator.com
10.22059/ijpps.2012.28656
تنوع و فراوانی زنبورهای گرده افشان مزارع یونجه و پیاز در شهرستان های مشهد و چناران از اوایل خرداد ماه بهار تا اواسط آبان ماه 1389 مورد ارزیابی قرارگرفت. با توجه به نوع محصول و دوره گلدهی به طور هفتگی و یا دو هفته یک بار و با استفاده از تور حشره گیری استاندارد اقدام به جمع آوری نمونه های زنبور از مزارع منتخب گردید. در این بررسی، 17 گونه از 15 جنس و6 خانواده متعلق به بالا خانواده Apoidea از مزارع یونجه و پیاز در شهرستان های مشهد و چناران جمع آوری و شناسایی گردید. از میان نمونه های شناسایی شده، گونه ی diadema (Latreille,1809) Anthidium برای ایران و 7 جنس و 5 گونه برای استان خراسان رضوی ثبت جدید می باشند. همچنین تنوع زیستی زنبور های گرده افشان مزارع یونجه و پیاز در شهرستان های مشهد و چناران با استفاده از شاخص شانون- وینر محاسبه و میانگین های حاصل از روش جک نایف با آزمون تجزیه واریانس فاکتوریل مورد مقایسه قرار گرفتند. اثر متقابل محصول و منطقه بر شاخص تنوع زیستی معنی دارنبود. اما نوع محصول و منطقه هر یک به تنهایی بر شاخص تنوع زیستی تأثیر معنی دار داشتند. زنبور گرده افشان غالب در مزارع یونجه Anthidium florentinum بود که فراوانی نسبی آن در مشهد و چناران به ترتیب 16/29% و 14/28% بر آورد شد. در مزارع پیاز گونه Andrena sp. با فراوانی نسبی 30% و2/42% به ترتیب در مشهد و چناران غالب بود. مقدار شاخص تنوع زیستی شانون- وینر در یونجه مشهد (92/1) بیشتر از یونجه چناران (78/1) بوده و این مقدار برای پیاز مشهد (68/1) و پیاز چناران (23/1) محاسبه شد و اختلاف آنها از نظر آماری معنی دار بود. ضریب مشابهت سورنسون برای جامعه زنبور های گرده افشان یونجه در مشهد و چناران 81/.، برای پیاز در دو شهرستان 66/. و برای یونجه و پیاز 54/. بود. این مقادیر نشان دهنده تشابه بالای فون زنبور ها بویژه در مزارع یونجه در دو منطقه متفاوت می باشد. با توجه به اهمیت کارکردی تنوع زیستی حشرات گرده افشان در اکوسیستم های کشاورزی، حفاظت و بهره برداری مطلوب از آن مستلزم شناخت ویژگی ها و پراکندگی فضایی و زمانی اجزای آن به ویژه زنبور های گرده افشان است.
ایران,پیاز,تنوع گونه ای,حشرات گرده افشان,خراسان رضوی,یونجه
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28656.html
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28656_6d8572d8095ca3c88f03ab2e1a470eb6.pdf
دانشگاه تهران
دانش گیاهپزشکی ایران
2008-4781
2423-7868
43
1
2012
05
21
تاثیر زمان روز و شرایط متفاوت طول روز، بر رفتار کاوشگری زنبور
Lysiphlebus fabarum، پارازیتویید شته سیاه باقلا Aphis fabae
201
210
FA
آرش
راسخ
استادیار شهیدچمران اهواز
arashrasekh2@gmail.com
حسین
الهیاری
دانشیار دانشگاه تهران
madadiho2@gmail.com
قدرت اله
صباحی
استادیار دانشگاه تهران
qodratsabahi2@gmail.com
10.22059/ijpps.2012.28657
جانورانی که کیفیت محل زندگی خود را تخمین میزنند، قادرند رفتار خود را با آن سازگار کنند. پارازیتوییدها نیز سازگاری بسیار بالایی با میزبانهای خود دارند و در برهمکنشهای متعدد بین میزبان- پارازیتویید، همزمانی فصلی، از نقش اساسی برخوردار میباشد. در تحقیق حاضر با پرورش مراحل نابالغ و حشره کامل زنبور پارازیتویید (Marshall) Lysiphlebus fabarum در شرایط روز- بلند و روز-کوتاه ، برای شبیه سازی شرایط نوری تابستان و پاییز، رفتارهای مختلف کاوشگری و راهبرد تخمگذاری زنبور تعیین شد. همچنین تاثیر زمان میزبانیابی در صبح یا بعدازظهر، نشانگر اوایل یا اواخر فعالیت روزانه، بر این رفتارها مورد بررسی قرار گرفت. به این منظور با مشاهده مداوم زنبورهای ماده طی حضور در لکه (دیسک برگی حاوی 15 پوره سن دوم یا سوم شته سیاه باقلا)، تعداد و مدت زمان بروز رفتارهای مختلف زنبور ثبت و با تشریح شتههای پارازیته، راهبرد تخمگذاری زنبور بررسی شد. همچنین واکنشهای مختلف دفاعی شته در رو در رو شدن با زنبورهای ماده ثبت شد. زنبورهایی که در هر دو مرحله رشدی لارو و حشره کامل در شرایط نوری روز-کوتاه پرورش یافتند، لکههای معرفی شده را دیرتر ترک کرده و در قیاس با تیماری که تجربه شرایط نوری روز- بلند را داشتند، شتههای بیشتری را پارازیته کردند. همچنین دفعات بروز و مدت زمان طی شده روی تمامی رفتارهای مرتبط با پارازیتیسم، در زنبورهای ماده این تیمار بیشتر از تیمار مقابل بود. نظر به وجود تفاوت معنیدار در مدت زمان حضور در لکه بین زنبورهای تیمارهای مختلف، نسبتی از دادههای هر تیمار به مدت زمان حضور در لکه محاسبه و سپس مقایسه به عمل آمد. نتایج نشان داد زنبورهایی که شرایط روز- بلند را سپری کرده بودند، دفعات بروز و مدت زمان بیشتری را در هر واحد زمانی حضور در لکه روی رفتارهای مختلف نشان دادند، اما نظر به سختگیری بیشتر این زنبورها در پذیرش میزبان در مقایسه با زنبورهایی که در هر دو مرحله رشدی در شرایط روز-کوتاه پرورش یافتند، ارزش کمتری برای میزبانها قائل شده و در تعداد کمتری از آنها تخم گذاشتند. دفعات بروز رفتارهای دفاعی شتهها در رو در رو شدن با زنبورهای تیمارهای مختلف، طی حضور در لکه و همچنین واحد زمانی حضور در لکه تفاوت معنیداری را نشان نداد. در آزمون دوم، کاوشگری در زمانهای مختلف روز، صبح یا بعد از ظهر ، منجر به بروز اختلاف معنیداری در مدت زمان حضور در لکه، دفعات بروز و مدت زمان صرف شده روی رفتارهای مختلف کاوشگری، و همچنین میزان پارازیتیسم نشد. نتایج این پژوهش نشان داد که فعالیت در طول روزهای متفاوت میتواند بر رفتار کاوشگری زنبور پارازیتویید L. fabarum تاثیر بگذارد، که این امر به ویژه در پارازیتوییدهای چندنسلی از جمله زنبور L. fabarum بیشتر تجلی مییابد، چرا که در این حشرات امید زندگی در اواخر فصل، در مقایسه با مادههایی که در فصل مناسب کاوشگری مینمایند، کاهش مییابد.
اختصاص رفتاری,ادهزایی,طول روز,غییرات فصلی,مدت زمان حضور در لکه
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28657.html
https://ijpps.ut.ac.ir/article_28657_f704f6ffa7669e2d4063efd1d6dd53b3.pdf